در این کتاب، دکتر فرانکل تجربهای را که منجر به کشف «لوگوتراپی» شد توضیح میدهد. وی مدت زیادی در اردوگاه کاراجباری اسیر بود، که تنها وجود برهنهاش برای او باقی ماند و بس. پدر، مادر، برادر و همسرش یا در اردوگاهها جان سپردند و یا به کورههای آدمسوزی سپرده شدند. خواهرش تنها بازماندهی این خانواده بود که از اردوگاههای کار اجباری جان سالم بدر برد. او چگونه زندگی را قابل زیستن میدانست؟ درحالیکه همهی اموالش را از دست داده بود؛ همهی ارزشهایش نادیده گرفته شده بود، از گرسنگی و سرما و بیرحمی رنج میبرد و هر لحظه در انتظار مرگ بود. او به راستی چگونه زنده ماند؟ پیام چنین روانکاوی که شخصا با چنان شرایط خوفناکی رویاروی بوده است، شنیدن دارد. اگر کسی بتواند به شرایط انسانی ما عاقلانه و با دلسوزی بنگرد؛ این شخص بیتردید باید دکتر فرانکل باشد. واژههایی که از قلب دکتر فرانکل برمیخیزد، بر دل مینشیند. چون بر تجربههای بسیار ژرف استوار است. صادقانه و ژرفتر از آن است که انسان کوچکترین رنگی از فریب در آن ببیند. پیامهای او والا و ارزنده است. و کارهایش به خاطر موقعیت کنونی او در دانشکده طب دانشگاه وین، و به علت آوازه کلنیکهای «لوگوتراپی» که امروزه در بسیاری از سرزمینها با الگوبرداری از پلیکلنیک معروف عصبشناسی او در وین آغاز به کار میکند، شهرت جهانی دارد.
چند سال پیش یک نظرخواهی عمومی و روانشناسی تخصصی در فرانسه صورت گرفت و نتیجه نشان داد 89% از شرکتکنندگان معتقدند انسان «چیزی» لازم دارد که بخاطر آن زندگی کند و 61% درصد تاکید کردند کسی یا چیزی در زندگی آنها هست که حاضرند به خاطرش بمیرند. دکتر ویکتور فرانکل بعد از مشاهدهی این نتیجه، نظرخواهی مشابهی را در دفترش و میان مراجعانش انجام داد و دوباره به همان نتایج دست یافت. کتاب انسان در جستوجوی معنی، داستان زندگی دکتر ویکتور فرانکل برای پیداکردن این معنا در زندگی بود.
کتاب انسان در جستوجوی معنی (Man’s Search for Ultimate Meaning) در سال 1946 برای اولین بار منتشر شد. این کتاب یکی از بهترین نمونههای ادبی در ادبیات روانشناسانه است و روایت زندگی و نجات یافتن دکتر ویکتور فرانکل در اردوگاه کار اجباری رژیم نازی را شرح میدهد. فرانکل در این کتاب ابتدا خاطراتش از آشویتس را بازگو میکند و سپس تلاشها و راهکارهایش برای زنده ماندن را توضیح میدهد.
ویکتور فرانکل در مدت زمانی که در نیروگاه آشویتس زندانی بود، پدر، مادر، همسر و برادرش را از دست داد بنابراین به گفته خودش «درد از دست دادن» را میفهمد. او در کتاب انسان در جستوجوی معنی سعی میکند تا با بیان دردهایش به خواننده بفهماند که چطور میتوان زیر بار این حجم از رنج زنده ماند.